نشریه الکترونیکی اندیشه نو

بایگانی
  • ۰
  • ۰

                          

شاعران پارسی گوی با عشق و ارادتی تمام به اهل بیت‏علیهم السلام با استفاده از این زبان، مردم را به برپایی مراسم عزاداری تهییج کرده‏اند. حتی برخی شاعران اهل سنت نیز تحت تاثیر این حادثه عظیم مرثیه‏های سوزناکی سروده‏اند، در این جا بعضی.....

شاعران پارسی گوی با عشق و ارادتی تمام به اهل بیت‏علیهم السلام با استفاده از این زبان، مردم را به برپایی مراسم عزاداری تهییج کرده‏اند. حتی برخی شاعران اهل سنت نیز تحت تاثیر این حادثه عظیم مرثیه‏های سوزناکی سروده‏اند، در این جا بعضی از این سنایی غزنوی، از سخن سرایان چیره دست و متعهد قرن پنجم هجری است، او دلباخته اهل بیت ‏بود و در مدح و رثای آنان اشعار سوگ سروده‏ها را مرور می‏کنیم:
نغز و پرسوزی دارد. یکی از مرثیه‏های او در کتاب «حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة‏» این است:
حبذا کربلا و آن تعظیم
کز بهشت آورد به خلق نسیم
وآن تن سربریده در گل و خاک
و آن عزیزان به تیغ دلها چاک
وآن تن سر به خاک غلطیده
تن بی‏سر بسی بیفتاده
وآن گزین همه جهان کشته
وآن چنان ظالمان بدکردار

در سروده‏های شاعران نامدار قرن چهارم و پنجم، چون ناصر خسرو قبادیانی، قطران تبریزی نیز اشاره‏هایی به حادثه کربلا شده یا قطران تبریزی که معاصر با ناصر خسرو است، سروده است:
در گل و خون تنش بیاغشته
کرده بر ظلم خویشتن اصرار
حرمت دین و خاندان رسول
جمله برداشته زجهل و فضول… (۳)

است، مثلا ناصر خسرو گفته است.
دفتر پیش آر و بخوان حال آنک
شهره ازو شد به جهان کربلاش (۴)
رفتی ز جهان به تشنگی بیرون
مانند شهید کربلا بودی (۵)
عطار نیشابوری نیز در «منطق الطیر»، اشاره به کربلا کرده است:
آنچه خود بر انبیا رفت از بلا
هیچ کس ندهد نشان در کربلا (۶)
مولانا جلال الدین بلخی عارف شوریده اسلامی در دیوان شمس تبریزی خطاب به شهیدان کربلا سروده است:
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
پرنده‏تر زمرغان هوایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
کجایید ای زجان و جا، رهیده
کسی مرعقل را گوید: کجایی؟
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وامداران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بینوایی
زمانی بیش دارید آشنایی
در آن بحرید کاین عالم کف اوست
کف دریاست صورتهای عالم
زکف بگذر، اگر اهل صفایی
برآ، ای شمس تبریزی زمشرق
که اصل اصل اصل هر ضیایی (۷)
سیف فرغانی هم که از شاعران اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری و معاصر با «سعدی‏» و حنفی مذهب است در زمره سخنورانی است که در رثای شهیدان کربلا، شعر سروده و مردم را به اقامه مراسم تعزیت «کشته کربلا» و «گوهر مرتضی‏» و «فرزند رسول‏» و زاری و ندبه در این عزا دعوت کرده است. این شاعر اهل سنت، گریه بر امام حسین(ع) را موجب «نزول باران رحمت‏» و «شست و شوی غبار کدورت‏» از دل دانسته است، ابیاتی از مرثیه او را مرور می‏کنیم:
ای قوم درین عزا بگریید
با این دل مرده، خنده تا چند
امروز در این عزا بگریید
از خون جگر، سرشک سازید
بهر دل مصطفی بگریید
وز معدن دل به اشک چون در
بر «گوهر مرتضی‏» بگریید
با نعمت عافیت‏به صد چشم
بر اهل چنین بلا بگریید
ای خسته دلان، هلا بگریید
در ماتم او خمش مباشید
یا نعره زنید و یا بگریید
تا روح که متصل به جسم است
از تن نشود جدا بگریید
بر جور و جفای آن جماعت
یک دم ز سر صفا بگیریید
اشک از پی چیست تا بریزید
چشم از پی چیست تا بگریید
در گریه به صد زبان بنالید
در پرده به صد نوا بگریید
وزبهر نزول غیث رحمت
چون ابر ، گه دعا بگریید (۸)
برکشته کربلا بگریید
دل خسته ماتم حسینید
این مرثیه سرایی برای اهل بیت همیشه در ادب فارسی بوده است اما از قرن نهم به بعد بیشتر شده است.
بابا فغانی از شاعران اوایل قرن دهم هجری است، وی سوگ سروده‏ای دارد که آغازش چنین است:
ای رفته در قضای خدا ماجرای تو
غیر خدا که می‏رسد اندر قضای تو
ای رفته با دهان و لب تشنه تا ابد
آب حیات در قدم جانفزای تو…
برخی از شاعران بزرگ، نحوه عزاداری و شور و هیجان مردم در ماتم کشتگان کربلا را در دیوان خود منعکس کرده‏اند که از نظر تاریخی با اهمیت است; مثلا مولوی در «مثنوی‏» می‏گوید:
روز عاشورا همه اهل حلب
باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن، جمعی عظیم
ماتم آن خاندان دارد مقیم
تا به شب نوحه کنند اندر بکا
شیعه عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلمها وامتهان (۹)
کز یزید و شمر، دیدآن خاندان
از غریو و نعره‏ها در سرگذشت
پر همی گردد همه صحرا و دشت… (۱۰)
سوزناکترین مرثیه را محتشم کاشانی سرود و قدرت و مهارت خود را در این مورد نشان داد. گویندگان دوره بازگشت ادبی چون وصال، صباحی بیدگلی، ملک الشعرای بهار و شاعران دیگر، ترکیب بندهای بسیار فصیح و سوزناکی در ذکر شهادت و شرح مصیبت‏حضرت سیدالشهدا(ع) به استقبال از ترکیب بند محتشم سرودند اما ترکیب بند محتشم کاشانی رواج بیشتری یافت و زمزمه اهل حال شد. اکنون که افزون از چهار صد سال از سرایش این مرثیه می‏گذرد، سوز و آه خود را همچنان حفظ کرده و نقش تمام محتشم در بند اول ترکیب بند خود، تصویر گویا و زنده‏ای از شور و هیجان امواج انسانی در آغاز محرم که از هر کوی و برزن می‏جوشند، در پیش روی خواننده شعر خود می‏گذارد و فضای نوحه و ماتمی که از زمین تا عرش اعظم را پوشانده استادانه ترسیم کتیبه‏های پارچه‏ای بر در و دیوار تکایا و عزاخانه‏هاست. می‏کند:
باز این چه شورش است که در خلق عالمست
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتمست
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی‏نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله درهم است

گویا طلوع می‏کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‏کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

پرورده کنار رسول خدا حسین

محتشم در قسمتهای دیگر این «نظم گریه خیز» و «شعر خون چکان‏» خود، خواننده را به صحنه‏های جانگداز کربلا، نزدیک می‏کند، گویی که با چشمهای خود آنها را می‏بیند; مثلا آن زمان که یزیدیان تصمیم گرفتند اهل بیت و زنان و کودکان را بر کشتگان عبور دهند، ناگاه چشم زینب(س) بر پیکر پاره پاره شده امام حسین(ع) افتاد، چه کند، چه بگوید، با که بگوید؟ محتشم در فرازی از بند هشتم شعر خود، این صحنه را این گونه به تصویر می‏کشد:
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان

بر پیکر شریف امام زمان فتاد

بی‏اختیار نعره هذا حسین ازو

سر زد چنان که آتش ازو در جهان فتاد

پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول

رو بر مدینه کرد که یا ایها الرسول

این کشته فتاده به هامون حسین توست

وین صید دست‏و پا زده در خون حسین توست

این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی

دود از زمین رسانده به گردون حسین توست

این ماهی فتاده به دریای خون که هست

زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست

سپس زینب مظلوم(س) در شدت غریبی و بی‏کسی مادرش حضرت زهرا(س) را صدا می‏کند و می‏گوید:

ای مونس شکسته دلان حال ما ببین

ما را غریب و بی‏کس و بی‏آشنا ببین

اولاد خویش را که شفیعان محشرند

در ورطه عقوبت اهل جفا ببین

تن‏های کشتگان همه در خاک و خون نگر

سرهای سروران همه بر نیزه‏ها ببین… (۱۱)

گویی که با سرشک دیدگانش آن را نبشته است.

آری ما در این شعر فقط وزن و قافیه و عوامل موسیقایی کلام را نمی‏بینیم بلکه پیوند عمیق شاعر را با این حادثه مشاهده می‏کنیم شاعر دیگر، حاجی سلیمان صباحی بیدگلی از شعرای سده دوازدهم و اوایل سده سیزدهم هجری است. تخلص او «صباحی‏» و از مردم «بیدگل‏» کاشان است و در عصر امرای زندیه می‏زیسته است. وی نیز ترکیب‏بندی در مرثیه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ساخته است. بنداول مرثیه‏اش با این بیت آغاز می‏شود:

خور چون سر بریده از این طشت واژگون…

افتاد شامگه به کنار افق نگون

مرثیه‏سرای دیگر، در قرن سیزدهم وصال شیرازی است. وی شاعر توانایی بوده و دوازده هزار شعر از غزل و قصیده و مثنوی ساخته است. مرثیه‏های شورانگیز وصال، که به سبک و روش محتشم کاشانی سروده شده، بر شهرت ادبی او افزوده است. مرثیه وصال در سوگ سالار شهیدان این گونه آغاز می‏شود:

وین جیب چاک گشته صبح از برای کیست…

این جامه سیاه فلک در عزای کیست

میرزا حبیب شیرازی متخلص به «قاآنی‏» (متوفای ۱۲۷۰ ه.ق) شاعر مشهور دیگری است که در مصیبت‏حضرت اباعبدالله الحسین(ع) شعر سروده است. بیتهای آغازین مرثیه او این گونه است:

بارد چه؟ خون، که؟ دیده، چه سان؟روزوشب، چرا؟

مامش که بود؟ فاطمه، جدش که؟ مصطفی

شب کشته شد؟ نه، روز، چه هنگام؟ وقت ظهر

از غم، کدام غم؟ غم سلطان اولیا

نامش که بد؟ حسین، از نژاد که؟ از علی

چون شد؟ شهید، شد به کجا؟ دشت ماریه

کی؟ عاشر محرم، پنهان؟ نه، بر ملا

شد از گلو بریده سرش؟ نی نی از قفا

سیراب کشته شد؟ نه، کس آبش نداد؟ داد

که؟ شمر، از چه چشمه؟ زسرچشمه فنا

مظلوم شد شهید؟ بلی، جرم داشت؟ نه

کارش چه بد؟ هدایت، یارش که بد؟ خدا (۱۲)

ملک الشعرای بهار (میرزا محمد تقی) نیز در سوگ شهیدان عشق، این مرثیه را سروده است:

زان سپس در کربلا شان بردی و بیچاره کردی

ای فلک آل علی را زوطن آواره کردی

تاختی از وادی ایمن، غزالان حرم را

پس اسیر پنجه گرگان آدمخواره کردی

چشم پاک شیرمردان را نمودی پاره پاره

هم دل شیر خدا را زین مصیبت پاره کردی…

علامه محمد اقبال لاهوری، اندیشمند بزرگ اسلامی، در رثای امام عاشقان سروده است:

آن امام عاشقان پور بتول

سرو آزادی زبستان رسول

بر زمین کربلا بارید و رفت

لاله در ویرانه‏ها کارید و رفت

تا قیامت قطع استبداد کرد

موج خون او، چمن ایجاد کرد

از معاصران نیز سرآمد غزل سرایان، سید محمد حسین بهجت تبریزی، متخلص به «شهریار» سوزناکانه سروده است:

یکی از شاعران پرسوز، مرحوم حجة‏الاسلام نیر تبریزی است که اشعار زیادی در ماتم شهیدان کربلا سروده است:

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست

مروه پشت‏سر نهاد اما صفا دارد حسین… (۱۳)

ای زداغ تو روان خون دل از دیده حور

بی تو عالم همه ماتمکده تا نفخه صور

با شروع انقلاب اسلامی، فرزندان خمینی با اقتدا به حماسه حسینی، صحنه‏هایی شگفت از حماسه و شهادت و ایثار آفریدند و شاعران متعهد نیز، که برخی خود از نزدیک نقش آفرین حماسه‏ها بودند و در جبهه‏های نبرد، حضور فعال داشتند، اشعار ماندگاری در رثای مقتدای شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) سرودند. شرح و بسط این قسمت از مرثیه‏سرایی در ادب فارسی معاصر، فرصتی فراختر می‏طلبد که امید است در مجالی دیگر بدان پرداخته شود. یکی از آنها شعر بلندی است‏با نام «خط خون‏» از سید علی موسوی گرمارودی در قالب نو، فرازی از آن را در آغاز همین مقاله خواندیم و اینک فرازی دیگر از آن را در پایان می‏خوانیم:

ای خدا گون

که کودکان به شیطنت در مشت می‏گیرند

نام تو، خواب را بر هم می‏زند

آب را توفان می‏کند

کلامت قانون است

خرد در مصاف تو جنون

تنها واژه تو خون است; خون

مرگ در پنجه تو

زبون تر از مگسی است

و یزید، بهانه‏ای،

دستمال کثیفی

که خلط ستم را در آن تف کرده‏ای

و در زباله تاریخ افکندی

یزید کلمه نبود

دروغ بود

زالویی درشت

که اکسیژن هوا را می‏مکید

مخنثی که تهمت مردی بود

بوزینه‏ای با گناهی درشت

«سرقت نام انسان‏»

و سلام بر تو

که مظلومترینی

نه از آن جهت که عطشانت‏شهید کردند

بل از این رو که دشمنت این است.

عباس عیوضی

  • ۹۴/۰۸/۲۴
  • Admin

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی